جوانی نزد شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی آمد و گفت سه قفل در زندگی ام وجود دارد و سه کلید از شما می خواهم.
قفل اول اینست که دوست دارم یک ازدواج سالم داشته باشم.....
درباره
داستانهای نماز ,
آقا (حضرت آیت الله العظمى بهجت) مى فرمود: عالم پیر مردى كه حدود نود سال سن داشت مى گفت من از غذا لذت نمى برم ، غذا خوردن مانند این است كه كیسه اى را پر كنم ولى از نماز لذت مى برم.
حیات عارفانه فرزانگان، ص 3
درباره
داستانهای نماز ,
مرد ثروتمندی در نزدیکی مسجدی رستورانی ساخت که در ان به مشتریان موسیقی،رقص و مشروب سرویس میشد.شیخ مسجد هر روز موعظه می کرد و در پایان موعظه اش دعا می کرد تا خداوند صاحب رستوران را به قهر و غضب خود گرفتار کند و بلای آسمانی را بر این رستوران که اخلاق مردم را فاسد می سازد، وارد کند......
درباره
داستانهای نماز ,
روزی که مسلمان شدم امام مسجد کتابچه ای درباره ی چگونگی ادای نماز به من داد.
ولی چیزی که برایم عجیب بود، نگرانی دانشجوهای مسلمانی بود که همراه من بودند. همه به شدت اصرار می کردند که: راحت باش! به خودت فشار نیار! بهتره فعلا آرام آرام پیش بری…
درباره
داستانهای نماز ,
یسی
سیسیس
تعداد صفحات : 14
درباره ما
اطلاعات کاربری
لینک دوستان
پیوندهای روزانه
آمار سایت