loading...
.:: گنجینه های نمــــاز ::.
مدیر بازدید : 94 1393/09/18 نظرات (0)

بچه ها داشتند منطقه را پاک سازی می کردند.

صبح زود بود و من هنوز نماز نخوانده بودم.

وضو گرفتم و کنار یک پاسگاه عراقی که شب قبل تصرف کرده بودیم، مشغول خواندن نماز شدم.

هنوز رکعت اول را تمام نکرده بودم که دو نفر عراقی از نهری که کنار پاسگاه جاری بود، بیرون آمدند.

نتوانستم باقی نماز را بخوانم و با اسلحه به طرفشان رفتم. لباسهای شان خیس بود و می لرزیدند.

اسلحه هم نداشتند. آن ها را داخل سنگر بردم و به عربی پرسیدم: شما زیر آب چه کار می کردید؟ گفتند: دیشب هنگام عملیات قایق های ما را عقب بردند تا نتوانیم فرار کنیم و ما هم از ترس رفتیم توی نیزارها.

حالا هم وقتی دیدیم داری نگاهمان می کنی، از ترس خود را تسلیم کردیم.

وقتی در جواب آن ها گفتم که من اصلاً به نیزار نگاه نمی کردم و فقط مشغول خواندن نماز بودم، قیافه های دو اسیر عراقی خیلی دیدنی بود .

منبع : 40 داستان از نماز به قلم یدالله بهتاشی

 


ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
یسی
سیسیس

درباره ما
.:: بهترین چیزی که بنده بعد از شناخت خدا به وسیله آن به درگاه الهی تقرب پیدا می کند، نماز است. ::. این رسانه کوچک با هدف ترویج فرهنگ نماز و نماز خوانی قدم در عرصه نهاده و می کوشد تا مخاطبان فضای مجازی که بخش وسیع آن را جوانان و نوجوانان تشکیل می دهند، بیشتر با نماز آشنا سازد. prayer.rozblog.com[at]Gmail[dot]com
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • موضوعات اصلی


    مسابقه وبلاگ نویسی

    برنامه های موبایــل
    نماز
     QR Codes

    ******************
    **********

      ios

    آمار سایت
  • کل مطالب : 56
  • کل نظرات : 12
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 1
  • آی پی دیروز : 7
  • بازدید امروز : 3
  • باردید دیروز : 11
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 4
  • بازدید هفته : 24
  • بازدید ماه : 20
  • بازدید سال : 540
  • بازدید کلی : 53,633