گلدســـــــــته ها
باز از گلدسته ها ، عطر اذان
مي تراود در فضاي آسمان
بر دلم چيزي است مثل بوي ياس
شادي و دلشوره ، ايمان و هراس
رنگ گنبدها مرا گم مي كند
مثل درا پر تلاطم مي كند
از وجود خود فراتر مي شوم
غرق در الله اكبر مي شوم
مي روم تا آستان شستشو
در كنار حوض ، آهنگ وضو
در نماز ، احساسها گل مي دهند
گفتگوها بوي سنبل مي دهند
از گلوها بُغضها وا مي شود
روي لب لبخند پيدا مي شود
دوست داري با خدا صحبت كني؟
نور را در خانه ات دعوت كني؟
هست شيرين تر ز معناي عسل
نغمة حيّ علي خير العمل
رو به سوي قبله با آغوش باز
خويش را گم كن در آغوش نماز!
شعر از شهرام محمدی